حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

/دار قالی چو شعرم ببافان از نو/

/دار قالی چو شعرم ببافان از نو/

چه خالی گفتی
با چه حالی گفتی
از چه عالی گفتی
یا که فانی گفتی
با ستاره گفتی
یا که آسمانی گفتی
از بر بهر نگفتی چه عالی گفتی
گلفشانی گفتی
با نشانی گفتی
بند بند مرا دار قالی گفتی
دار کشیدی شعرم یا که من را زدی نقش چه عالی بافتی
از چه رو این شده زندگیم نکند شعر مرا با نخی بر دلت کوک زدی طرح عالی بافتی
شد شکر هم غزلم وای از این همه طرح زدنت
چه بگل آویختی
صنمو سرو گل سوسنو سنبل به زدن از شعر گل بر دل قالی بافتی
از اشک تو هم طرح شده در گل آن تو بگو چگونه چنین گل ز قالی کاشتی
یا که گل خود چو تو دارد از نقش بهانه تو خود شورو حالی ز قالی داشتی
حسام الدین شفیعیان

/مرد گمشدگی ها/

چگونه گمشده ام در خود

میان خود برون آمدن از خود

خود شکسته باقی از شکستن از خود

شکستگی ها فراموشی مرگبار از خود

تاریخ شکسته از تابوت های سنگی

میان جاده یک نفر دارد آواز دلتنگی

غم زمین میبرد بر دوش ناتوان زخمی

جایی که دیوارهای زندگیش میزند نت های پتک انگیز سر ضربی

حسام الدین شفیعیان

/سکوت نهنگ ها/

/سکوت نهنگ ها/

قدم هایتان را آهسته بردارید آدمها
ساحل سکوتی عمیق دارد
کمی برایشان ساز بزنید
دیگر نهنگ هابیدار نمیشوند
سکوت کنید آدمها
نهنگ هاخوابیده اند
حسام الدین شفیعیان

/قطعه ای برای سرودن/

/قطعه ای برای سرودن/
چند بلوک و چند چهارراه
هیاهوی خاموش عکس کودکان در خاک
صدای گریه صدای خنده
صدای مات زنده ها برای تابوت ها
عجیب سکوتی دارند مردگان
انگار با خود تمام ارزوهایشان را به خواب برده اند
حسام الدین شفیعیان

/به تابان/

/به تابان/

به تابان روی قالی داری از نو
به دار زن نخ زقالی داری از نو
بباران طرحو طرح شو زقالی
زقالی چون ببافی از طرح عالی
ببافانی تو از نخ دار قالی
زشعرم گمشده نخ زقالی
بقالی چون ببافی طرح عالی
میان دارقالی تا بهاران باف دارقالی
زنقطه خط من را شعر بشو تو
به دانه زساقه طلوع بهتری نو

حسام الدین شفیعیان