حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

/جهان در بعد فکر هم بر همدیگر /

/جهان در بعد فکر هم بر همدیگر /

شنشکوفا شکوفا زشنگلشکوفا شنزاریشکوفا شکنشونشیدا
شیداشو از شکن از شکوفایی شنزارشکوفایی ذهن
خانه ذهن بتکانوتکانی زتکان از شکوفاشدن از شنشکوفایی ذهن
خاکدانی بگیرد ز ذهن چون بتکانی قلبی قلب تکانی تکان از قلبتکانی قلبی
زبر از زان شوری شورفشانی چراغانی شهر از شکنشور شدن
شوریدن از شعر زشعری شور فشانی نه شکر فشانی بشدن
نه شور انگیز از غم نه شور انگیز از غمدانی غم شکن شو زوقت خنده زخشکی زلب
لب به خنده چشم گریه دو کفه بر خنده دل غم چهره شادی کند از هر دو به وزن هم
چه شور انگیز چه حاصل شود دریاها صبرو موجو قطره دریا خنده لب بر کوزه تراوش هایی
دریا طوفان بیابان خاکی شهر طوفانی شود اگر موزونی
ضربدر ز چه اندیشه کنیم خیر ضربدر را بکنیمو به اضافه چون مساوی زاضلاع همیم
زآفات زطوفان نبرد کشتی زبیابان چو دریا فکنیم
دریایی اگر آتش شود گلستانی چون بکنیم
کلاغ سیاه طاووس زیبا فاصله را برابر زخوش دیدن خوب دیدنی چون شویم
پر پرواز کلاغ پر پرواز مرغکی خسته خوان
یا خیر پر دادن به هم کبوترهای عشق ورزیدن زمین صلح حق زندگانی
نه از کلاغی غذایی بکنیم بر دهان زاغی نه از بلبل زآواز کلاغی
گویند خوشترست صدای بلبل صدای کلاغ غار غارست
غار غاری که پرواز خوش دارد کلاغ قصه
خانه از بر بلبل بسازد روزی
روزی همه عشق نهالی شویم نه خود از کندن هم گل شویم
گل شدن خار شکستن خار را برون کشیدن گل همه گل شویم
فکر از آن شو که فکری زجهانی بشویم گر همه خار شویم جهان سیم خاردار تن شود
خار کنیم نقطه جغرافیایی یعنی مرز قلبهاست نه مرز زرو سیمو اندوزیدن از زمین
متر متری نشویم از وداع آه آهی زگریه نشیم بر دل هم
سنگ مزار سردست دست انسان گرمی زمحبت زمهربانی بر نمردن هم
سنگ زندگی بنای هم شویم نه سنگ مردن هم
قلب به دست آریم شکستن نشویم از بر هم
تا به هم وسعت زندگی ببخشیم بر هم
شاعر-حسام الدین شفیعیان

/گل به گلستان/

/گل به گلستان/

گل خندان گل خندان گل من
گل از این گل بخندان گل من
گلفشان کن بگلی تا بطراود گل از او
گل همی گل بکند چون بگلستان گل از او
ور بتابی زریشه چو آفتاب دگری به طلوعی چو بتابان
چو گلفشان گل من
گل نهالیست که در ریشه مهر خانه کند
مهرفزان از مهربانی بتراود گل از این باغ گلستان گل من
====================
حسام الدین شفیعیان

/نثر بر پیچک بر مهر ورزیدن/

/نثر بر پیچک بر مهر ورزیدن/

خان به خانو سطرو سطر برگ صد از برگ دگر
دفتر از یک به صد سطر به خوانی چو به سطری چو تفکر بکنی
چون تراوش به ذهن از تفکر بکنی
خود تراشیو تراوش زافکار زبهتر بنمایی
چون نمایی زخود در درون خود نمای برون از درون تراشیدن از مهر
ور به سمتی به شمالو جنوبو مغربو مشرقی
مشرق از هر طرف چون بنگاری نگاری چو شرفمند به دیدن بر جهان
چه سمتی چه سویی بهتر از خود تراشیدن خود در کوزه ی این زندگانی
چون بتابانی از دور پیچک زذهنت زرویش زمهرورزیدن
خانه خانه به پیچک کنی در دل هم زمهر از نگاریدن از مهر ورزی
نقطه هم شکن از قلم از قندو غزل خوان بشوی
غزل از نثر به هم تابیدن پیچک از این نثر درون شکوفایی حرف
حسام الدین شفیعیان

/قند شعر/

/قند شعر/

من میل بافتنیه قلم قلب تو ام
جایی در سنگ نوشته ی درد تو ام
میان شب بو گاهی میان رود فکر تو ام
باور دلتنگی تو نه اصلا بند بند موی تو ام
چای شیرین تو ام
شمع بالین تو ام
ساعت خواب تو ام
تشنه ی دیدار تو ام
ماه تب دار تو ام
غنچه ی گلزار تو ام
فصل رویش گلهای تو ام
آخر شاه بیت غزلهای تو ام
حسام الدین شفیعیان

/دیوار شهر/

/دیوار شهر/

روی دیوار شهر نوشته بودم از غمها

چراغ قرمزی که میبرد زندگی را تا فردا

میان چند رد شدن از کودک گلفروش

که میزد ساز غمهایش را برای چراغی از رنگهای دگر

چتر بهانه ای بود برای خیس نشدن

اینجا باران دلتنگی هاست

حسام الدین شفیعیان